شعری زیبا که به اکثر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است و اشک از چشمان همه جاری میکنه!
English
Last spring, we had all gone to pilgrimage
On our way back, a fair and kind maiden was with us .
My heart was begging me:
"Go with haste, tell her that you love her....
Whatever would be, let it be! Whatever she would say, let her say!"
I told the secret of my heart,
and I heard this in reply:
"How ignorant are you, young man!!
For pilgrimage have you come, or to feast your eyes?
عربی:
فی ربیع العام الماضی ذهبنا للحجّ
حین العودة، کانت معنا فتأة جمیلة حنونة.
فسألنی قلبی:
"اذهب، وقل لها أحبک
و ما یکون فلیکن!
وما ترید أن تقول، فلتقل"!
فقلتُ لها سرّ قلبی، فأجابتنی :
"کم جاهل أنت، یا شاب! فهل جئتَ هنا للحجّ او للغمز؟"
و بالاخره فارسی:
پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت
برگشتنی یه دختر خوشگل با محبت
همسفر ما شده بود، همراهمون میومد
به دست و پام افتاده بود این دل بی مروت
میگفت بروووو بهش بگوووووو
آخه دوسش دارم
میگفت بگو
هرچی میخواد بشه بشه، هرچی میخواد بگه، بگه!
راز دلم رو گفتم...