وبلاگ مهدی ابراهیمی

مطالب و تصاویر جالب

وبلاگ مهدی ابراهیمی

مطالب و تصاویر جالب

۲۵خرداد
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۰۰
مهدی ابراهیمی
۱۸فروردين
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۳۳
مهدی ابراهیمی
۱۵فروردين

شعری زیبا که به اکثر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است و اشک از چشمان همه جاری میکنه!

English

Last spring, we had all gone to pilgrimage
On our way back, a fair and kind maiden was with us .
My heart was begging me:
"Go with haste, tell her that you love her....
Whatever would be, let it be! Whatever she would say, let her say!"
I told the secret of my heart,
and I heard this in reply:
"How ignorant are you, young man!!
For pilgrimage have you come, or to feast your eyes?

عربی:

فی ربیع العام الماضی ذهبنا للحجّ
حین العودة، کانت معنا فتأة جمیلة حنونة.
فسألنی قلبی:
"اذهب، وقل لها أحبک
و ما یکون فلیکن!
وما ترید أن تقول، فلتقل"!
فقلتُ لها سرّ قلبی، فأجابتنی :
"کم جاهل أنت، یا شاب! فهل جئتَ هنا للحجّ او للغمز؟"

و بالاخره فارسی:

پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت
برگشتنی یه دختر خوشگل با محبت
همسفر ما شده بود، همراهمون میومد
به دست و پام افتاده بود این دل بی مروت
میگفت بروووو بهش بگوووووو
آخه دوسش دارم
میگفت بگو
هرچی میخواد بشه بشه، هرچی میخواد بگه، بگه!
راز دلم رو گفتم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۵۲
مهدی ابراهیمی
۱۵فروردين
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۵۰
مهدی ابراهیمی
۱۵فروردين

  1. ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ :

 

ﻣﻦ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﻢ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻪ ﺑﺮﺳﻪ ﺑﻪ

ﺗﻮ

  1. ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ :
  2. ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﺸﮑﻞ ﺩﺍﺭﯼ ؟
  3. ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﯿﻠﯿﺎ ﻫﻤﯿﻨﻢ ﻧﺪﺍﺭﻥ !
  4. ????????
  5. ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﺎﺑﺪ ﮔﻔﺖ :
  6. ﻋﻮﺽ ﻧﻤﯿﺸﯽ ، ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺵ …
  7. ﺗﻌﻮﯾﺾ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﯽ
  8. ???????
  9. ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ :
  10. ﺩﻭﺳﺖ ﻋﺰﯾﺰ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﻧﺒﻮﺩ
  11. ﭘﺸﺘﻢ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﻪ ﺧﻨﺠﺮﺗﻮﻥ !
  12. ??????

                                                             

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۴۷
مهدی ابراهیمی
۱۵فروردين

عصبانی شدن ترکها..

.

.

.

.

چَثافتِ مرض !

انگار از وحشی اومده !

بلبل درازی هم که میکنی!

هر چی هم بزرگتر میشه گنده تر میشه !

تو نه تربیت داری نه خانوادگی!

مسخره فروشی باز کردی؟!

حالا من نه یه آدم !

صداتو برا من داد نزن!

وقتی با من حرف میزنی دھنتو ببند!!!

اول ببین داری با چه خری حرف میزنی بعد با من زر بزن!!!

کی با تو زر زد؟

خودتو با من چیکار داری؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۴۵
مهدی ابراهیمی
۱۵فروردين

اعترافات احمقانه

عماد راشدی : کلاس سوم ابتدایی بعد از خوندن درس ” برادران رایت ” ، یه روز که هیچکی خونمون نبود مغزم رو بکار انداختم رفتم رو پشت بوم و یه موتور کولر آبی به خودم بستم و دوتا کارتن پهن گرفتم دستم و از رو پشت بوم پریدم پایین ! واسه خونوادم نامه خدافظی گذاشته بودم مقصدم هم آبادان بود !
انصافا ! عین مومیاییا رفتم تو گچ 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۴۳
مهدی ابراهیمی
۲۸بهمن

شباهت خانم ها به بعضی وسایل (طنز باحال)

 
زنها مثل اتو هستند هم مصرفشان بالا است هم زود داغ می کنند البته بدون بخارش هم بدرد نمی‌خورد.

زن ها مثل پیاز هستند ظاهر سفید و ظریفی دارند اما باطنشان اشک آدم رو در می‌آورد.

زنها مثل سکوت هستند با کوچکترین حرفی می شکنند.

زنها مثل چراغ راهنمایی هستند هر چقدر هم با آنها حرف بزنی باز هم مرتب رنگ عوض می کنند.

زنها مثل تخت خوابگاه هستند نو و تازه هایشان کمیابند و کهنه هایش هم سرو صدا زیاد می کنند.

زن ها مثل الکل هستند دیر بجنبی همه شان می پرند.

                                                             

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۳۸
مهدی ابراهیمی
۲۸بهمن

اعتراف های تکان دهنده (طنز)



وقتی پدرم روزنامه میخونه روزنامه رو وسط آسمون و زمین تو هوا جلوی صورتش نگه میداره، اعتراف میکنم بچه که بودم یواشکی میرفتم پشت روزنامه طوری که پدرم منو نبینه و با مشت چنان میکوبیدم وسط روزنامه، پاره که میشد هیچ، عینکش می افتاد و بابا کل مطلب رو گم میکرد. کلاً پدرم 30ثانیه هنگ میکرد. بعد یک نگاه عاقل اندر سفیهی به من میکرد و حرص میخورد. اما هیچی بهم نمیگفت و من مانند خر کیف میکردم. تا اینکه یه روز پدرم پیش دستی کرد و قبل از من روزنامه رو کشید و با داد گفت: نکن بچـه. منم هول شدم مشت رو کوبیدم تو عینکه بابام. عینک شکست. من 5 روز تو شوک بودم!!

∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞

اعتراف میکنم تا سنه 13-12 سالگی تحت تاثیر حرفای مادربزرگم که خیلی تو قید و بند حجاب بود با روسری می‌شستم جلوی تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت میکشیدم. زیاد میخندید فکر میکردم بهم نظر داره!!


∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞

 

اعتراف میکنم بچه که بودم همیشه دلم میخواس یه جوری داداش کوچیکمو سر به نیس کنم! رفتم بقالی مرگ موش بگیرم آقاهه که میدونس چه فسقل مشنگیم بجاش آرد بهم داد منم ریختم تو قابلمه نهار! سر سفره وقتی همه شروع کردن به خوردن یهو گریه‌ام گرفت! با چشای خیس تا ته غذامو خوردم ک همه با هم بمیریم!!


∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞  

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۳۶
مهدی ابراهیمی
۲۸بهمن

روش های ضایع کردن دخترا در جمع (آخر طنز)


این مطلب فقط جنبه طنز دارد

۱) با عصبانیت برین جلوش و تو چشاش زل بزنین و بگین چیه به من خیره شدی ؟ چیزی میخوای ؟ به غیر از من کس دیگری هم هست که بتونی نگاش کنی …… همش خیره شدی به من که چی بشه ؟ حالا اینا به کنار . چرا چشمک میزنی ؟ چرا ابروهاتو واسه من بالا و پایین می کنی ؟ خجالت بکش. شرم کن . 05 نکنه در موردم فکرای بد میکنی ؟ اصلا چه معنی داره یه دختر به پسر چشمک بزنه

۲ ) اگه دیدین دختر با عجله داره راه میره یا اگه دیدین یه دختر داره میدوه… شما از پشت سر دنبالش کنید و بگین آی دزد آی دزد بگیرینش دار و ندارم رو برد … اگه دختر وایساد و شما رو نیگاه کرد بازم داد بزنید که : دزد همینه که ایستاده . اگه دختر ترسید و پا به فرار گذاشت خوش به حالتون میتونید یه تعقیب و گریز حسابی راه بندازین و از این کار لذت ببرین ولی اگه وایساد و فرا نکرد برای اینکه ضایع نشین به دویدن ادامه بدین و بازم داد بزنید آی دزد….



                                                                  
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۳۵
مهدی ابراهیمی