۲۱بهمن
امروز برنمى گشتم که ناگهان تو را از من جدا کردند. امروز تازه راه افتاده بودم که دستى دراز شد و تو را از من بى هوا کَند. همیشه بین چشم تا مغز. مغز تا دل. دل تا دست. این نیمکره تا آن نیمکره. بین آنچه می جوشد و آنچه عیان است، اختلالی پیش می آید. اختلالی که ساعت ها، روزها و در بدترین حالت، سالها به طول می انجامد تا آنجا که دیگر دیر است. دیر برای دریافت فرمانی پیش از وقوع ویرانی. میدانی ؛ من برای رسیدن به تو ؛ بار ها به خود امدم ؛ اما هر بار ؛ دیر بود .
۹۳/۱۱/۲۱